سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :0
کل بازدید :21292
تعداد کل یاداشته ها : 5
103/9/9
12:37 ع

سلام بر سیستم بکفا

امیدوارم که حالت خوب باشد ودر سلامت فکری وجسمی کامل به سر ببرید .

اگر از حال این جانب خواسته باشی باید عرض کنم که خوبم وملالی نیست به جز دوری شما که امید دارم که آن هم به زودی زود مرتفع گردد .

اما تا زمان دیدار که حضوری خدمت برسم واز نزدیک زیارتتان کنم درد دلی داشتم که اگر حوصله ووقت داشته باشید به سمع ونظر شما برسانم بکفا جان سنگ صبورم باش .

من از نسل اول انقلابم آن موقع که خبری از شعارهای زندگی بهتر با فرزند کمتر نبود . اما الان که خودم مسولیت تربیت فرزندان خود وفرزندان دیگر اقشار در جامعه را در دو نهاد خانه ومدرسه به عهده دارم شعار بالا زبانزد خاص وعام شده است .

بکفا جان شما چند سال دارید ؟ سن شما آن زمان را به یاد می آورد ؟. زمانی دانش آموزی خودم را می گویم .

خانم م مدیر مان بود .خانم ح شماره یک معاون وخانم ح شماره دو مربی پرورشی وخانم ح شماره سه مشاور خانم ج دفتر دار بقیه معلمان تغییر می کردند ولی کادر دفتری هرروز در مدرسه بودند .اگر مشکلی داشتیم به هر کدام از این اعضا کادر دفتری مراجعه می کردیم با خونسردی وبدون هیچ دغدغه ای با طما نینه به صحبت های ما گوش می دادند و راهنمایی لازم را انجام می دادند.

زنگ راحت دو تا دوست ومادر مهربان در بین دانش آموزان راه می رفت واگر خطایی از ما سر می زد دستی دوستانه بر پشتمان می زد وهشدارمان می داد.

من از سالها هر مقدار که از مادرم در خانه اول خاطره دارم از کادر مدرسه هم به همین ترتیب  خاطره دارم . وهر اندازه از ساعاتی که در منزل بودم از مادر بهره می گرفتم در مدرسه هم از مربیانم درس زندگی اجتماعی می آموختم .

آن موقع ها اثر گذار ترین  شخص در زندگی معلم بود دیگر جایی نمانده بود که بر اثر آن خلا، من به دوستان ناباب روی بیاورم ودر پی رفع مشکل وگدایی عشق ومحبت از دیگران باشم . بزرگترها چتری برسرم افکنده بودند که نه آفتاب سوزانی می توانست مرا بسوزاند نه برف وباران می توانست مرا سرد وبی روح کند ویا طوفانی که مرا در هم بشکند و ریشه هایم را در آورد .

جالب این که نه کسی به فکر تربیت بود ونه حرف از پرورش مقدم بر تعلیم است بود .

همه عمل می کردند وصادقانه انجام وظیفه می کردند .

مدرک تحصیلی معلمان ما از فوق دیپلم بالا تر نمی رفت .اگر کسی لبسانس داشت ما شاالله داشت .

نه هجوم فرهنگی بود نه شبیخونی . نه ماهواره ای ونه فارسی وان . نه تلفن همراهی ونه حتی تلفن ثابت با این وسعت .نه فعالیتی از طرف شیطان پرست ها می شد ونه فرق مختلف به میدان آمده بودند .

جمعیت دانش آموزان زیاد بود و معلم نا یاب .

در دوران دبیرستان وقتی متوجه شدم که دبیران با چه سختی مسیری را طی می کنند تا به منطقه ما برسند با خود عهد بستم معلم شوم .

واینک من هم معلمم وهم مادر ...........

بکفا جان صراحت کلام مرا به بزگواری خودت ببخش .

می دانی ؟ آخر از شما چه پنهان ورق برگشت .....

مشکل نسل ما این بود که دبیر متخصص نداشتیم اما اقرار می کنم که هر چه عربی بلد هستم از دبیر ادبیاتمان یاد گرفته ام نمی دانستیم رشته اصلی خانم م چیست چون آنقدر مهارت داشت که همه درس ها را عالی تدریس می کرد از زیست وجامعه شناسی گرفته تا اقتصاد وبینش اسلامی .

بله من معلم شدم ومدیر .....

آن موقع بود که فهمیدم شما چه قدرتی دارید .

- اقای معاون آموزشی من معاون ندارم

- سیستم بکفا قبول نمی کنه .

- اقا من دو روز فقط مربی پرورشی دارم .

- سیستم بکفا نمی خونه

- اقا من دفتر دار ندارم

- نرم سیستم بکفا اختصاص نمی دهد .

- اقا ببخشید دانش آموزان ما واقعا نیاز دارند .

- چه کار کنم سیستم بکفا دست مارا بسته .

- ما 119 دانش آموز داریم   آقا یک کاریش کنید ما نمی توانیم به دانش آموز رسیدگی کنیم

- دوتا دانش آموز جور کنید سیستم بکفا ......

- ..........

وچند سال گذشت و هنوز قابل تحمل بود .شاید بپرسید چرا ؟

تا دو سه سال پیش دفتر امتحانات را می آوردم نیمه شب به جای این که نماز شب بخوانم تکمیل وکنترل می کردم   نامه ها را با دفتر اندیکاتور می آوردم منزل بین ساعت دیکته فرزندم نامه ها را وارد می کردم وپاسخ می دادم .

نه خبری از سیستم دانش آموزی بود ونه سناد نه اموال سایت داشت نه حسابداری نه bbs     بود ونه اتوماسیون نه طرح .....   بود و نه طرح .........

نه آزمون مجازی ضمن خدمت که جلسه امتحان در دفتر مدرسه برگزار شودونه گزارش مصور ارسال پی در پی سی دی .وهزاران نه دیگر که در طی این دوسال به سیستم آموزش وپرورش اضافه شده .

وشعار امروز :

دانش آموزان را از مکر دشمن بیدار کنید .

نماز را درونی کنید فرهنگ نماز نماز خوانی را اشاعه دهید

روی پوشش دانش آموزان سرمایه گذاری کنید .

کلاس اخلاق بگذارید .

با اولیا ارتباط مداوام داشته باشید که اگر خانواده اصلاح شود دانش آموز اصلاح می شود واگر دانش آموز اصلاح گردید جامعه را اصلاح کرده ایم .

روی اعتقادات کار کنید .

اذان نماز پخش کنید .

از تحهیزات مدارس نگهداری کنید .

ارزشیابی مستمر از دبیران داشته باشید .

شورای مدرسه

شورای دبیران

 شورای مالی

شورای دانش آموزی

شورای واحد مقاومت

شورای انجمن اولیا ومربیان

شورای ورزشی

شورای حجاب وعفاف

 شورای امر به معروف و نهی از منکر

شورای قرآن

 شورای اقامه نماز

شورای مهدویت

شورای پشتیبانی

شورای تربیتی

جلسات پرسش وپاسخ

جلسات مدیران

و.......

طرح تکریم ارباب رجوع .

نظام پیشنهادات! (پیشنهادها صحیح است)

نظام آراستگی

 

بکفا جان فکر کنم سرت به درد آمد .

بکفا جان چون فکر کردم جنابعالی را از این موارد با خبر نکرده اند ودور از چشمان مبارک شما آن موارد را طراحی وابلاغ کرده اند گفتم دوستانه خدمتتان اطلاع دهم .

بدون لفافه بگویم شما را بد نام کرده اند .آخر مگرمی شود شما از این همه برنامه خبر داشته باشید ولی کوچکترین تغییری در سیستم خود ندهی .

مگر می شود شما بدانی دانش آموزان در خطرند وهیچ راهنمایی در مدرسه ندارند وبی خیال باشی .

مگر می شود شما از دولت الکترونیک خبر داشته باشید ولی متصدی رایانه در نظر نگیرید .

مگر می شود مدارس هوشمند شود ولی شما معاون فناوری به آن اختصاص ندهید .

مگر می شود شما از سیستم دانش آموزی وسناد خبر داشته باشید و ومعاون اجرایی که نه همان دفتر دار ساعتی را تعریف نکنی .

می دانم که دلسوز نسل فردایی .

آخر من مدیر با 36 ساعت چه کار کنم .به امر پرورشی برسم یا آموزشی .به مسایل اخلاقی رسیدگی کنم یا رایانه ای . جلسه بگیرم یا هیئت؟ به اولیا جواب دهم یا به بازرسان؟به این نهاد و آن نهاد جوابگو باشم یا به آموزش و پرورش؟

میدانم که می دانی ! بعضی وقتها که تو را می بینم به یاد فیلم ((عصر جدید)) چارلی چاپلین می افتم !

نکند ما هم دچار ماشین شده ایم ؟

نکند روزی رایانه مدرسه به من دستور بدهد که : خانم     …     برای کلاس اول چای و بیسکویت ببر برای من هم چند تا رم اصل با گارنتی معتبر بخر!!

خدا عاقبت ما را به خیر کند !!

راستی بعدا که بازنشسته شدم هم باید باز به به مدرسه بیایم یا نه ؟

بکفا اجازه ! من بروم بیرون حالم اصلا خوب نیست اجازه!!!

 

 

متن فوق گلایه ها و درددل یکی از مدارس راهنمایی دخترانه شهرستان استهبان است که در اختیار بنده قرار داده اند. و بنده با کمی اضافه و حذف برخی از اسامی در وبلاگ  درج نمودم به امید اینکه مسئولین رده بالای آموزش و پرورش کمی هم به فکر مدارس محروم بوده و در جهت تامین نیروی مورد نیاز اینگونه مدارس تمهیداتی بیاندیشند. مدیر محترم آموزشگاه مذکور از جمله فعالترین مدیران و با روحیه بسیجی بوده است که خوشبختانه با همکاری تنگاتنگ با نهادهایی مانند بسیج دانش اموزی ، حوزه علمیه و دیگر نهادها سعی در آموزش و پرورش صحیح و دلسوزانه دانش آموزان محروم مدرسه خویش دارند. از این خواهر بزرگوار به خاطر این مقاله سپاسگزارم . کاظم آهسته دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش


91/8/27::: 10:34 ع
نظر()